من ساده و یکرنگم ..... من عاشق دلتنگم ..... صد بار بزن قطع کن ..... من عاشق تک زنگم
افسوس که عشق جاودانه نیست . عشق گل سرخیست که طاقت طوفان را ندارد . عشق یک خاطره سبز است که از آمدن پاییز میترسد
باران را به خاطر رطوبتش گل را بخاطر لطافتش و تو را به خاطر محبتت دوست میدارم
روی آن شیشه تبدار تو را " ها " کردم ، اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم ، شیشه بد جور دلش ابری و بارانی شد ، شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم ، با سر انگشت کشیدم به دلش عکس تو را ،عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم
هنوز در به در کوچه های خاطره ام .... هنوز اسم تو مانده گوشه حنجره ام .... هنوز مثل نخستین نگاه عاشق تو .... در انحصار غم عشق در محاصره ام
کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرت ..... ولی آهسته می گویم خدایا بی اثر باشد
عشق لالایی بارون تو شباست .... نم نم بارون پشت شیشه هاست .... لحظه ی شبنم و برگ گل یاس .... لحظه ی رهایی پرنده هاست ..... لحظه ی عزیز با تو بودنه ..... آخرین پناه موندن منه
میل دریا گر کنی ، من دیده را دریا کنم .... میل صحرا گر کنی ٬ من سینه را صحرا کنم ..... نا امیدم گر کنی میمیرم اما باز هم ..... در همان حالت که میمیرم دعایت می کنم
قفل ها که بی کلید شدن. چشم ها به در سفید شدن . چه امتحان خوبیه . دوریت عجب غروببیه